خدایا شکرت
عزیز دلم نفسم عشقم همه کسم مامانی همین الان مشغول بازی زیر میز بود و من برگشتم دیدم وایییی خدا جونم از میز با اون دست های کوچولوت گرفتی و پا شدی. ...
نویسنده :
افسانه
12:53